فانتزی

یکی از فانتزیام اینه که ﭘﯿﺮ ﮐﻪ ﺷﺪﻡ ﯾﻪ ﻋﺼﺎ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﺮﻡ ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮎ ﺑﺸﯿﻨﻢ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﺍﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﮕﻢ ﯾﻪ ﭘﺴﺮﻡ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ یه ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﺳﻮﺋﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ ! بعد رو کنم سمت افق و توی برگای سنگفرش پارک محو بشم !
.
.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﺍﺯ ﺍﻓﻖ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺸﻢ ، ﻣﺤﻮ ﺧﺰ ﺷﺪ رفت !
.
.
یکی از فانتزیام اینه که سر میز شام وختی که همه دارن غذا میخورن من هی با غذام بازی کنم بعد بابام خَعلی باکلاس بهم بگه آ قربونش برم چرا غذاتو نمیخوری ؟ بعد من با یه لبخند ملیح بگم مرسی پدر میل ندارم … ولی لامصب یا همیشه مِث گاو میخورم یا بابام یه خورده سنگین برخورد میکنه و کلمات رکیک استفاده میکنه که چون اینجا خونواده نشسته از گفتنش معذورم …
.

.

یکی فانتزی های فرهنگیم اینه که دوست دارم یه فیلم بسازم که توش کاپیتان با صدایى آروم و به غایت مودبانه به ملواناش میگه لطفا لنگرها رو بکشید !
.
.
یکی از فانتزیام اینه که اگه این ترم مشروط شدم و بابام گفت چرا ؟ دستشو میگیرم می برم دانشگاه ردیف آخر میشینیم. بعد کلیپسای شصت سانتی این دخترارو نشونش میدم میگم چیزی رو تخته می بینی ؟ تو بودی مشروط نمیشدی ؟ از خدا بترس !
بعد یه سیگار روشن میکنم با بغض و مظلومانه میرم سمت غروب آفتاب و تو افق ناپدید میشم !

.

.

یکی از فانتزیام اینه که دکترای حسابداری داشته باشم بعد یه روز صبح که دارم میرم بیرون در پارکینگو که باز میکنم که برم بیرون همزمان دختر همسایمون با ماشین بخواد بیاد داخل … بعد ماشینامون شاخ به شاخ بشن و از تو ماشین به هم خیره بشیم بعد عاشق بشیم بعد همون موقع همینجوری الکی به ضرب گلوله کلت کمری کالیبر ۵۰ کشته بشم و دختره پیاده بشه بیاد بغلم کنه بگه عزیزم تنهام نذار … منم در حالی که دارم جون میدم به افق خیره بشم بعد تموم کنم !
سوال شده که چرا دکترای حسابداری داشته باشم ؟ به نکته خوبی اشاره کردید ولی ۱۰۰بار گفتم تو مسائلی که به شما مربوط نیست دخالت نکنین !!! روحمم که رفت همون جای همیشگی تو افق …
.
.

.
.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :
عههه ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﯿﯿﻢ ﮐﻮﻭﻭﻭﻭ ؟
ﺁﻗﺎ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﯿﻢ ﻧﯿﺴﺖ …
ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﻤﻮ ﺩﺯﺩﯾﺪﻥ ، مردم کمک !
.
.
یکی از فانتزی هام اینه که راننده تاکسی باشم بعد یه مسافر سوار کنم و تو یه جای شلوغ پیادش کنم و وقتی که پیاده شد کیفش رو جا بزاره و وقتی کیف رو که میگیرم دستم یه صدای جیک جیک ازش بشنوم و وقتی که خوب نگاش کنم ببینم یه بمب توشه ، منم سریع گازش رو بگیرم خودم رو برسون به دریایی که نزدیک اون منطقست و گازشو بگیرم ماشینو با بمب پرت کنم تو دریا منم خودم قبل از اون بپرم پایین و همین که ماشین افتاد تو اب منفجر بشه و همین که بلند شدم مردم شروع کنن به دست زدن برام ؛ منم با غرور تمام تو افق به سمت اداره بیمه غیب بشم !.
.

.

یکی از فانتزیام اینه که با یه دختر فقیر دوست بشم بعد دو سه ماه که فهمید عاشقشم بگه که دختر بزرگترین تاجر ایرانه و داشته عشق منو امتحان میکرده ! بعد منم ناراحت شم باهاش کات کنم …
.
.

.
.
یکی از فانتزیام اینه که سوار اتوبوس باشم یکی با عجله سوار بشه و کارتش شارژ نداشته باشه بعد هی دنبال یکی باشه که براش کارت بزنه و بعد برسه به من ، منم دستمو بکنم تو جیبمو کارتمو در بیارم بدم بهش که کارت بکشه ، بعد من همون موقع ایستگاه پیاده شمو کارتمم ازش پس نگیرم و اون داد بزنه حداقل اسمتو بگو ؟؟؟
منم محل ندمو تو عمود محو شم ! (افق دیگه جا نداره)
.
.
یکی از فانتزیام اینه مامور شهرداری بشم و یه کیف پر از پول پیدا کنم برم تو افق همشو خرج کنم ؛ همش که نباید فانتزی آموزنده باشه !!!
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که با مخاطب خاصم تو خیابون راه برم بعد یه پسره بیاد تیکه بندازه منم عین این فیلما وایسم یواش برگردم و بگم : “هی پسر … چیزی گفتی ؟” پسره هم با پررویی بگه آره و بعد با هم گلاویز بشیم و خیلی سنگین همدیگه رو بزنیم و مخاطب خاصم هی جیغ و داد و گریه. ملت دورمون اصن خیلی خفن ، بعد که پسر رو زدم با لباس خاکی برمیگردم یه لبخند نرم میزنم و میرم سمت مخاطبم. نزدیکش که میشم صدای گلوله میاد و من میوفتم رو زانوهام … نگو پسره اسلحه داشته و با سر و صورت خونی نفسای آخرو میزنه و میمیره … مخاطب خاصمم منو بغل میکنه و فریاد زنان میگه:”نــــــــــــــــــــــه” منم میگم : “دیدار به قیامت عزیزم” و میوفتم و جان به جان آفرین تسلیم میکنم …
خداییش حقمو خوردن ، من لایق اسکارم ، اصغر خدا ازت نگذره …
.
.

محو شوندگان گرامی زین پس زباله های خود را در افق نریزید!
افقِ ما خانه ی ما!”
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.روابط عمومی شهرداری افق :|
: )))

.

.

.

یکی از فانتزیام اینه که برای چند سال برم خارج و روی وسایل خونه*ام پارچه سفید بکشم
.
.
وقتی برگشتم بتــکونمشون و خـــاک باشه منم از فرصت استفاده کنم سریع تو گردو غبار محو بشم :|

.

.

.

یکی از فانتزیام اینه که فانتزی ِ یکی باشم. . .

چیه خب؟؟؟ منتظر ِ غبارید؟؟؟ نداره آقا، نداره. . .

.

.

.

دوستان میخوام تو اوج فانتزیا کنار گیرى کنم و

عَکَدِمی فانتزی خنده بازار بسازم، بد جوونا بیان پیشم فانتزی یادشون بدم! :| : ))))))

.

.

.

فروش فوق العــــــــاده ….
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
” افق ” برای محو شدن با گارانتی ۶ ساله ، مخصوص علاقمندان ساخت فانتزی:|

.

.

.

یکی از فانتزیام اینه که برم آکادمی گوگوش تست بدم
بعد آهنگ گودبای پارتی جفر رو اجرا کنم
تموم که شد هومن بگه استاد شما تا حالا کجا بودی؟ چرا آلبوم ندادی بیرون تا من صدای نازت رو بشنوم؟ منم بگم از شهرت خوشم نمیاد. الانم که اومدم اینجا فقط واسه دیدن خانوم گوگوش بوده. از اونطرف گوگوش از این همه احساسات پاک من گریش بگیره خودمم گریم بگیره یک ساعت گریه کنیم بعد دستمال گوگوش رو بگیرم آدامسمو بزارم وسطش و در مه و غبار محو بشم! حالا میگی مه و غبار از کجا اومد؟ خوب جلوه های ویژه اس دیگه!

.

.

.

یکی از فانتزیام اینه که توی مترو با صدای بلند با عصبانیت با موبایلم حرف بزنم بگم هم وزن سرش بهتون طلا میدم فقط سرشو واسم بیارید!! مــلــت قیافشون دیدنی میشه : )))))))

.

.

.

یکی از فانتزی های دیگم اینه که با یه کیف سامسونت برم توی مترو بعد گوشیم زنگ بخوره …
بردارم بگم : خیلی خب من همونجاییم که گفتی
فقط بهم بگو باید چکار بکنم
بعد با یک مکث بگم : ببین لعنتی کاری رو که خواستی میکنم
اما اینو بدون اگه یه مو از سرش کم بشه میگردم دنبالت
پیدات میکنم بعد خودم میکشمت …

.
.
.
بعدش همینطوری واگن به واگن برم و توی شلوغی جمعیت محو بشم…: )))

.

.

.

یکی از فانتزیام اینه که توی برنامه آینه ممنوع ، وقتی مجری اون کاور رو از روی آینه برمیداره , یه لگد محکم توی آینه بزنم و بگم: جمش کن بابا ….. حال این مجریه لوسشو بگیرم ، بعدم برم تو افق .

.

.

.

یکی دیگه از فانتزیام اینه که برم قهوه خونه بعدیارو بپرسه دادا قلیون میکشی ؟ بعد من با یه لبخند تلخ بگم : داداش قلیون واسه شماهاست نه ما ! مایه عمره از زمونه میکشیم !
بعد توی دود قلیونای قهوه خونه محو بشم :|

.

.

.

ﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﺍﻧﯽ ﻫﻠﻮ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻧﺼﻔﺸﻮ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﺑﻌﺪ
ﺑﻘﯿﺸﻮ ﺑﻨﺪﺍﺯﻡ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﺑـﻌـﺪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﻫﻠﻮ
ﻣﯿﺎﻓﺘﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﻠـﺖ ﺩﻫـﻦ ﺑـﺎﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻦ ﺑﮕﻦ ﻋـَـــــــ ﻋﺠﺐ ﺁﺩﻡ
ﭘـﻮﻟﺪﺍﺭﯾﻪ
ﺑـﻌـﺪ ﻣـﻦ ﯾـﻪ ﻟﺒﺨـﻨﺪ ﺑﺰﻧﻢ ﺳـﻮﺍﺭﻡ ﭘـﺮﺍﯾـﺪﻡ ﺑـﺸﻤﻮ ﮔـﺎﺯﺷﻮ ﺑﮕﯿﺮﻡ
ﺑﺮﻡ ﺗـﻮ ﺍﻓﻖ ﻣﺤﻮ ﺷـﻢ …

.

.

.

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺑﻌﺪ ﻋﮑﺴﻤﻮ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻧﻢ
ﻭ ﯾﻪ ﺧﻂ ﺳﯿﺎﻩ ﮐﻨﺎﺭﺷﻪ ﺑﺰﺍﺭﻥ ﺗﻮ ﻭﺏ ﺑﻌﺪ ﺷﻤﺎ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﺑﺰﺍﺭﯾﻦ
ﺭﻭﺣﺶ ﺷﺎﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺁﺩﻡ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ…

.

.

.

کی از فانتزیام اینه که بروسلی الان زنده بود می رفتم می زدم تو گوشش ببینم اخلاق ورزشکاری داره یا نه!!!
کصافط مطمئنم بعدش اونم جوری می زد که صدای سگ میدادم و تو افق محوم میکرد……!!!
خب خوشبختانه آخر این فانتزیم هم به سلامتی مثه یه قهرمان مردم!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد